انرژی هسته ای ایران و نگرانی های جماعتی جهانی
نوشته ی : افشین غفاریان
۱۷ آبان ۱۳۹۲
بیش از ده سال است که بحث پیرامون انرژی هسته ای ایران ادامه دارد. سال هاست که آنچه به غلط “جامعه جهانی” می نامیم یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه (به عبارت دقیق تر گروه های فشار و تندروی این کشورها) و اسرائیل نگران بدست آوردن بمب اتمی توسط ایران هستند و برای جلو گیری از بمب نداشته و نخواسته ی ایران دست به هر کاری میزنند و در این راستا حتی از تحریم دارو هم فروگذار نیستند و این اواخر هم پیشنهاد بمباران اتمی کویر ایران برای زهر چشم گرفتن، توسط آقای “آدلسون” سرمایه دار و صاحب نفوذ حزب جمهوری خواه آمریکا مطرح شده است.
از سال ۱۹۹۲ اسرائیل که خود تنها کشور صاحب بمب اتم در منظقه “غرب آسیا” یا به عبارتی خاورمیانه است و از همه ی پیمان های بین المللی برای منع استفاده وگسترش سلاح های کشتار جمعی مستثنا شده است، ادعا می کند که ایران تا چند ماه دیگر به سلاح اتمی دست پیدا می کند و دیگر برای حمله به ایران دیر خواهد شد بنابراین، حق خود می داند که در حمله ایی “پیشگیرانه” ایران را بمباران کند. از آن زمان تا به امروز همواره این داستان خسته کننده در رسانه های گروهی تکرار می شود و ساز “جنگ طلبان” را کوک می کند که بزن بریم یه جنگ دیگه!
همان جنگ طلبانی که به بهانه ی جنگ با تروریسم و برای پیدا کردن سلاح کشتار جمعی، ابتدا عراق را ده سال تحریم کردند که باعث کشته شدن یک میلیون عراقی شد طوریکه نیمی از آن را زن ها و بچه ها تشکیل می دادند و سپس در زمانی دیگر به آن حمله کردند و جنگ عراق را راه انداختند که تا به امروز همچنان تبعات مصیبت بار آن را هر روز در اخبار شاهدیم. همه ی این ها برای ظن به داشتن سلاح کشتار جمعی صدام که آن نگون بخت نداشت و در عراق با تمام دروغ هایی که سیاستمداران جنگ طلب آمریکایی در موردش به خورد ما داده بودند ، هیچگاه یافت نشد.
ایران از حق مسلم خود در برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته ای فروگذار نیست و جامعه جهانی یا به عبارت بهتر “جماعت جهانی” چراکه تنها آمریکا، فرانسه، انگلیس و اسرائیل آن را تشکیل می دهند، نسبت به این برنامه مشکوک اند و نمی خواهند به هیج وجهی ایران به بمب اتم دست یابد، چیزی که ایران از همان اول رد کرده و می گوید که برنامه ی هسته ایی اش صلح آمیز است و هیچ گاه به دنبال ساخت بمب اتم نبوده، نیست و نخواهد بود.
دوباره اما گویی تاریخ در حال تکرار شدن است اما بعد از تراژدی عراق اینبار تاریخ به طور کمدی تکرار می شود، جنجال بر سر برنامه ی هسته ای ایران به این دلیل مورد توجه قرار می دهم چراکه به نظرم نمادی از نظم حاکم بر دنیای امروز ماست و می تواند این “نظم زور” حاکم بر جهان را به خوبی تبیین کند.
یکی می گوید نر است دیگری می گوید بدوش، یا به عبارتی دقیق تر یکی می گوید مادینه است و دیگری می گوید شاخش را بکن، این است وضعیتی که پرونده ی هسته ایی ایران در آن قرار دارد. ایران می گوید که گاو انرژی هسته ای اش مادینه است و غرب می گوید شاخ هایش را بکن، البته در این میان، اسرائیل می گوید که ایران باید گاو و شاخ و تخم و شیر، همه را با هم یکجا نابود کند و ایران اصلا حق داشتن گاو ندارد چراکه انحصار “گاوداری و شاخ داری” در منطقه را از آن اسرائیل می داند. راستش را بخواهید اصلا گاوی هم در میان نیست، مسئله بین خود ایران وکشورهای موسوم به غرب است، اینطور که ایران نمی گذارد دوشیده شود و می خواهد در سیاست هایش مستقل باشد و “غرب” طبق عادت بد استعماری می خواهد “کشور های شیرده” را همواره منحصرا بدوشد و شاخ ایران را هم در این میان بشکند…
مذاکرات اما به دلیل رودربایستی طرفین از یکدیگر، حول محور این گاو فرضی می چرخد. غرب چنین استدلال می کند که اگر گاو ایران مادینه است و شاخ ندارد پس چرا به ما شیر نمی دهد؟. ایران هم در پاسخ می گوید گاو ما شاخ ندارد و مادینه است و شیر هم می دهد اما به شما نه، البته خود ایران هر موقع که لازم باشد در برابر زیاده خواهی غرب سراپا شاخ می شود همانطور که پس از انقلاب اسلامی با آمریکا سر شاخ شده است. اصلا شاید این گاو هسته ای خود از سر شاخ طرفین بلند شده است، وگرنه نطفه ی همین گاو توسط خود آمریکا درسال های قبل از انقلاب در ایران بسته شد و حتی حاضر بودند شاخ به ایران بفروشند، حالا چه شده که سر شاخ دار بودن یا نبودن این گاو بالغ بحث می کنند، مشکل اینجاست که طرفین سر شاخ با هم در مورد تخم و شیر و شاخ انرژی هسته ای ایران صحبت می کنند و چشم در چشم هم دوخته و شاخ در شاخ یکدیگر کرده بدون اینکه بتوانند آنچه روی شاخشان برآمده است یعنی همان جنجال بیهوده و غیر ضروری بر سر مسئله ی انرژی هسته ای ایران را به درستی ببینند.
جنجال بر سر برنامه ی صلح آمیز هسته ایی ایران در عین حالی که خنده دار و پوچ می نماید اما نشانه هایی قابل توجه درباره ی واقعیت های امروز دنیا دارد.
در سال ۲۰۰۲ ایران به طور داوطلبانه و به مدت دو سال، تمام برنامه های غنی سازی اش را برای رفع سوظن ها و جلب اعتماد این جماعت جهانی به حالت تعلیق درآورد اما جماعت جهانی کمکی به حل این جنجال نکرد.
ایران سال هاست که همواره اعلام کرده که به دنبال سلاح هسته ای نمی باشد و برنامه ی هسته ای اش تنها جنبه ی صلح آمیز دارد. آیت الله خامنه ای با صدور فتوایی استفاده از هر نوع سلاح کشتار جمعی از جمله سلاح اتمی را از لحاظ شرعی و دینی حرام و ممنوع اعلام کرده است. ایران امضا کننده ی پیمان منع استفاده و گسترش سلاح های کشتار جمعی و عضو رسمی آژانس بین المللی اتمی است و تمام برنامه های هسته ای اش ۲۴ ساعته تحت نظارت ماموران و بازرسان آژانس بین المللی اتمی قرار دارد و طبق قوانین آژانس حق مسلم غنی سازی اورانیوم را برای مقاصد صلح آمیز دارد، اما از طرف دیگر “جماعت بسته ی جهانی” (آمریکا، فرانسه، انگلیس و اسرائیل) به برنامه های هسته ای ایران مظنونند و نمی خواهند که ایران به بمب اتمی دست یابد، بمب اتمی که خود از آن نه یکی نه دوتا بلکه هزاران دارند.
در سال ۲۰۰۲ ایران به طور داوطلبانه و به مدت دو سال، تمام برنامه های غنی سازی اش را برای رفع سوظن ها و جلب اعتماد این جماعت جهانی به حالت تعلیق درآورد اما جماعت جهانی کمکی به حل این جنجال نکرد، باید در نظر داشت که در آن زمان ایران هنوز اورانیوم را تا ۲۰ در صد غنی نمی کرد و آنها در آن زمان بر سرتنها چند صد سانتریفیوژ باهم چانه می زندند اما به هر حال این تعلیق ۲ ساله از طرف ایران کمکی به حل ماجرا نکرد، به عبارتی دیگر در آن زمان بحث غرب نه بر سر شاخ گاو بلکه بر سر عقیم کردن آن گاو نوسال بود. اما با آمدن دولت تازه ی آقای احمدی نژاد، ایران ۲ سال تعلیق غنی سازی را به دلیل پیدا نشدن راه حلی با غرب پایان و غنی سازی اورانیوم را ادامه داد و توسعه آن را شتاب بخشید، در عوض جماعت جهانی به تحریم ایران روی آوردند و تا آنجا که شد قطعنامه علیه ایران تصویب کردند ولی قطار هسته ای ایران به قول آقای احمدی نژاد بدون ترمز به راه خود ادامه داد.
رفتار این به اصطلاح جامعه جهانی که بهتر است آنرا “جماعتی جهانی” نامید به ترتیبی است که می توان چنین برداشت و تصور کرد که از دید آنها در دنیا، دست های خوب و دست های بد وجود دارد، انرژی هسته ای و یا بمب اتمی در دست های خوب، خوب و قابل تحمل است و در دست های بد، بد و غیر قابل تحمل می باشد.
سال ۲۰۱۰ به واسطه ی برزیل و ترکیه توافقی میان ایران و آمریکا حاصل شد، بر این اساس که غرب نیاز اورانیوم ۲۰ درصدی ایران را تامین کند که ناگهان از طرف آمریکا زیر آن زده شد و بر باد رفت و ایران سپس شروع به غنی سازی ۲۰ درصدی برای تامین نیازها ی رآکتور تحقیقاتی تهران نمود و دوباره روز از نو روزی از نو و جنجال تا به امروز ادامه دارد…
نوع رفتار این به اصطلاح جامعه جهانی که بهتر است آنرا “جماعتی جهانی” نامید به ترتیبی است که می توان چنین برداشت و تصور کرد که از دید آنها در دنیا، دست های خوب و دست های بد وجود دارد، انرژی هسته ای و یا بمب اتمی در دست های خوب، خوب و قابل تحمل است و در دست های بد، بد و غیر قابل تحمل می باشد و البته ایران که پیشتر به عنوان “محور شرارت” توسط جورج بوش پسر به جهان معرفی شده است حتما در دید آنها جز دست های بد دنیا محسوب می گردد. این جماعت جهانی می تواند صد ها و هزاران بمب اتم داشته باشد برای مثال اسرائیل در منطقه ی غرب آسیا یا به عبارتی “جماعتی محور”‐ خاورمیانه ‐ تنها کشور دارای بمب اتم است که امضا کننده و عضو هیچ پیمان و سازمان بین المللی برای منع استفاده و گسترش آن هم نیست، اما می تواند بمب اتم داشته باشد ولی ایران نه، چرا، چون دست یکی پاک و دست دیگری ناپاک است، چرا، چون ما جماعت جهانی امروز اینطور می خواهیم!
این رفتار در برابر پرونده ی هسته ای ایران پرده از مناسبات زور مدارانه و رویکرد های دوگانه در جهان امروزمان دارد که می بایست بدون رودر بایستی مورد سوال و پرسش قرار گیرند و نقد شوند.
از این مناسبات زورمدارانه و رویکردهای دوگانه می توان چنین تفسیر و تصور کرد که این جماعت جهانی که سکان اداره ی جهان را در دست دارد می تواند انرژی هسته ای و بمب اتمی داشته باشند و آز آن استفاده بکنند و تا آنجا که ممکن است آنرا به دیگران بفروشند و آن هنگام که به انرژی های تازه دست یافتند و علوم استفاده از انرژی های جایگزین را به اندازه کافی توسعه بخشیدند و به عبارتی اقتصادی کردند و آماده ی سودآوری نمودند و گفتمان اجتماعی آن را در میان جوامعشان باز کردند و افکار عمومی مردم شان را به سمت انرژی های جایگزین همچون انرژی دریایی و خورشیدی و غیره سوق دادند، زمانش که فرا رسد قانونی برای جهان تصویب کنند که استفاده از هر گونه انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز را هم ممنوع کند و آن را با نگرانی های « بشر دوستانه » و یا محیط زیستی توجیه کنند و سپس، از آن به بعد همه ی کشور ها مجبور شوند همه ی نیروگاه های هسته ای خود را تعطیل کنند و به انرژی های تازه ساخته شده و آماده ی فروش “جماعت جهانی” روی آورند و تا چندین قرن اینچنین بازاریابی و تجارت کنند تا آنجا که باز کشور هایی که در دید آنها می بایست همیشه مشتری باقی بمانند بیایند و شاخ شوند و دوباره همین شیر و همین کاسه، همین گاو و همین شاخ …
به همین دلیل است که کشورهایی چون ایران در عین دفاع از حق خود در بهره برداری از انرژی هسته ایی باید آرام آرام به تحقیق و پژوهش انرژی های جایگزین هم توجه کنند و به تولید علوم آن بپردازند و اجازه دهند گفتمان های تازه در مورد برداشت از انرژی های جایگزین هم در جامعه رشد کند همان طور که شاهد بروز چنین گفتمان هایی پس از فاجعه ی فوکوشیما در کشور هایی چون آلمان و فرانسه هستیم هر چند که تا جایگزینی کامل آن راه زیاد است اما باید به یاد داشت که نباید از قافله عقب ماند و به این ترتیب شاید بتوان روزی “جماعت جهانی” را به “جامعه جهانی” تعالی بخشید و خواسته های زورمدارانه ی “جماعت های جهانی” را در خواسته های عدالت طلبانه ی یک “جامعه ی جهانی واقعی” حل کرد.
مصاحبه افشین غفاریان با روزنامه «فرهیختگان»
نوشته ی : افشین غفاریان آبان ۱۵, ۱۳۹۲ آزادی فرنگی فرهنگی باید به این نکته توجه داشت که فرهنگ رسمی…